احیای تفکر اسلامی

امروزه فرهنگ غرب به کمک رسانه های پر قدرت خود در جوامع اسلامی نفوذ بسیار کرده ، وهر انسان فرنگ نرفته ای وقتی به این رسانه ها نگاه می کند به سرعت شیفته ی آن می شود ودر ذهن خود از جامعه ی آن برای خود مدینه ی فاضله می سازد. در حالیکه واقعیت طور نیست ،این را من نمی گویم بلکه افرادی می گویند که اروپا رفته اند با فرهنگ آن برخورد داشته اند واروپا را از نزدیک دیده اند. از جمله ی این افراد سید جمال الدین اسد آبادی واقبال لا هوری هستند. اقبال کسی هست که که اروپا را دیده با مردمانش حشر ونشر داشته به علوم جدید غربی علاقه دارد ومسلمانان را به فراگیری آن دعوت می کند و معتقد است که باید علوم جدید را فرا گرفت اما نباید تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار بگیریم بلکه باید آن را با فرهنگ غنی اسلامی تطبیق دهیم.

آنچه که غرب از صفات نیکو از جمله آزادی به ما می گوید گرفته شده از عقل محدود انسانی اوستو جهان را بی هدف می پندارد وقدرت واراده ی جهان را در عقل و فکر خود می بیند ولی آنچه را که دین به ما می گویدسرچشمه ی آن روح انسان ومنبع الهی است، بدین سبب پیشنهاد های غربی ضمانت اجرایی ندارد ولی آنچه را که دین می گوید تا عمق روح ما نفوذ پیدا می کند..

اما چرا ما از غرب افتادیم. ما که روزی طلایه دا ر علم در جهان بودیم واسلام دستوراتش از وجودی آگاه به کل جهان از گذشته وحال وآینده است جامعه اش از غرب عقب مانده است عیب از کجاست؟ از ماست؟ یا دینمان؟ قطعا از ماست چرا چون روح اسلام در ما مرده است، ما فقط ظاهر اسلام را داریم ، اسامی اسلامی رویمان است مراسماتش را داریم اما احکام حیات بخش آن را نداریم. به گفته ی امیر مومنان که می فرمایند«مردم جامه ی اسلام را به تن می کنند ولی آنچنان که پوستین وارونه به تن کنند»(نهج البلاغه فیض السلام خطبه ی 107صفحه 324.)به طوریکه اسلام لا یموت فیها ولا یحی است(اسلام نه مرده است ونه زنده.).

حال بیایید ببینید حیات از منظر اسلام به چه معناست وقتی قرآن میگوید«انک لا تسمع الموتی»«ما انت تسمع من فی القبور» می گوید این مردمی که می بینی مرده هایی هستند متحرک ،در میابیم حیات انسان به علم اوست هر چقدر جهل او بیشتر باشد مرده است. هر قدر آگاهی او بیشتر باشدو بداند که از کجا آمده وبه کجا می رود وچه باید بکند حیات دارد. یکی دیگر از نشانه های حیات همبستگی جامعه است همانطمور که بدن زنده هر گاه جایی ار اعضا یش را مشکلی پیش می آید بقیه بدن واکنش میدهد ،بدن تب می کند حالش بهم می خورد، جامعه ای اسلامی باید اینگونه باشد . پیامبر می فرما ید هر کس ناله مسلمانی را بشنود وکمک نکند مسلمان نیست. امروزه مسلمانان زیادی در دنیا از جمله فلسطین وبحرین زیر چکمه های صهیونیست نژاد پرست واعراب له می شوند. آیا وظیفه ی ما این نیست که به ندای آنان پاسخ دهیم ، اگر روزی خودمان دچار چنین شویم آیااز دیگران انتظار کمک نخواهیم داشت، قطعا خواهیم داشت.پس تو ای خواهر وبرادر مسلمان بیاییم با اقدامی هرچند کوچک دین خود را ادا نماییم تا فردا ی قیامت شرمنده نباشیم.

متاسفانه آسیب جدی که به اسلام وارد شده مسئله سبک شمردن عمل است وهمین فکر باعث بسیاری از عقب ماندگی ها شده است.آیا این تفکر از صدر اسلام بوده است، خیر نبوده است. مردم صدر اسلام از چنان جنب وجوشی برخوردار بوده اند که کوچکترین نتایج وپاداش ها ی اخروی ودنیوی را بسته به اعمال خود می دیدند. همانطور که قرآن گفته « لیس للانسان ال ما سعی »(نجم 39) . اما چه شداسلام به این روز افتاد ریشه ی آن در خاندان امویان است. آنان میدانستند کهبا اعمال فاسد خود به عنوان حاکم اسلامی نمی توانند بر جامعه حکومت کنند در نتیجه به فکر کم اهمیت دادن عمل افتادند، وچنین القا کردند که ایمان به عقیده وفکر است به عمل نیست.مهم عقیده است. اگر فکر وذهن تو درست باشد ولی عملت درست نباشد مهم نیست. این عقیده طوری در فکر بعضی از مردم نفوذ کرد که عده ای در دنیا به عمل بها نمی دادند و بعد وصیت می کردند که آنان را در حرم ائمه دفن کنند تا مورد آمرزش قرار گیرند.وبدون آنکه عملی داشته باشند از خدا طلب آمرزش وزندگی سعادت مند می کردند .

در راستای این تفکر سبک شمردن عمل عده ای بدون هیچ گونه تلاشی در انجام کار ها به خداتوکل می کنند که این خلاف تعلیمات قرآن است.

یکی دیگر از ارزش های اسلامی زهد است ، بعضی ها زهد را در قناعت کردن در مال وزندگی می دانند وآن را ضعف اقتصادی می پندارند. از نظر اسلام زهد قوت روحیست نه ضعف اقتتصادی .اگر انسان به قدرتی ،ثروتی ومنصبی برسد واز آن در راه خدا وپیشرفت جامعه ی اسلامی مصرف نماید از کسی این گونه به خود سختی میدهد برتر است. فلسفه ی زهد آنست که انسان را درشرایط سخت بسازد اگر روزی داشت وروزی نداشت برایش فرقی نداشته باشد. اگر خودش نیاز داشته باشد ولی کسی از او کمک خواست بتواند به او کمک کند . زهد، ایثار وهمدردی، این دو ارزش اسلامی واجتماعی را در او پرورش می دهد او را آزاده وآزاد اندیش بار می آورد. او رااز تعلقات رها می گرداند وبه اوآرامش خاطرمی دهد.این است اسلام واقعی نه آنچه را که ما تصور می کنیم.

حال بیایم به خود بنگریم وحقیقتا ببینیم که چقدر به دنبال شناخت دین رفته ایم ، آیا دین را درست شناخته ایم واگر شناخته ایم چقدر به آن پایبند بوده ایم.به امید روزی که اسلام واقعی در جامعه شناخته وشود وعمل به آن از ار کان زندگی ما باشد. انشاء الله

 

دوستان عزیز می توانند برای مطالعه یبیشتر به کتاب احیای تفکر اسلامی شهید مرتضی مطهری مراجعه نمایند.

برگرفته شده از کتاب احیای تفکر اسلامی از استاد شهید مطهری با دخل وتصرف